سريال طنز وسياست
نگارش: حميد برنا نگارش: حميد برنا

پيــــــــوست به گذشته

مناظرهء

کاکه تيغون وکربلايی

بخش سی وسوم

         هوا خوب وآفتابی است، کاکه تيغون مواد خوراکه، ترموز چای وبالش ودوشکچه را گرفته وبه پارک نزديک خانه که با کربلايی شب قبل وعده گذاشته بود، ميرود وکربلايی هم طبق وعده خود را ميرساند، جگر سرخ کرده هم با خود می آورد تا يکجا تناول کنند، بعد از مصافحه وجور پُرسانی هردو مصروف نهار می شوند، در آخرين دقايق نهـــار کربلايی می پُرسد: چه خبرهاست کاکه جان؟

کاکه تيغون: کربلايی جان خبر شدی که ای طالبـــــــای ظالم وخون خور همو بچه جــــــوان، ژورنالست آزاد وبی طرفه فجيعانه سر بريدن، بخاطری که کرزی عوض ژورنالست ايتاليايی گروگان گرفــته شده، سه طالبه ايلا کد( رهـــا کرد) وعوض اجمـــل نقشبنـــــــــــدی کسی ره خلاص( رها) نکد، ای خبر بری مه بسيار تکان دهنــده بود، حتا شکيب نواسه حاکم صاحبام ( صاحب هم) با مردم ده تلويزيون مسکن يار ده همی مورد مصاحبه ميکد، يک افغـــــان ما پيشنهاد بسيار خوب کد که مرام ( من راهم) خوشم آمد، گفت: که بايد عوض هر افغانی  ره که طالبا ميکشن، بايد سه تا چار طالب زندانی کشته شوه، تا ده آينده افراد ملکی بی گناه ره گروگان نگيرن ونکشن!

کربلايی: نه تنها مه وتو، بلکه همه افغانا ، حتـــا انسانهای شريف وبا احساس دگه دنيا هم متاثر شدن وواقعن جای تاثر هم اس، اما پيشنهــاد بيادر ما بری شکيب وتاييد تو ده  مساله قصاص طالبای زندانی، يک نظر بسيار ساده دلانه وميشه بگويم ساده لوحــــانه س، به ای خاطر مه بری تو يک پيشنهــــــاد دارم، تو درست اس که دلسوز هستی، امّا بسيار ساده دل هستی ( تا گپای مه خلاص نشه لطفن چپ باش)، تو شايد ده دو عضو وجودت نقص داشته باشی، يا ده گوشت که اطلاعـــــاته درست ده مغـــز نميبره، يا ده کله ت که دُرست فکر کده نميتانه، چاره دومی مشکل اس وشايد مغزت صيحيح کار کنه، امّا بری گوشت که گپـــــــاره صيحيح انتقال نميته، اينی شعره گوش کو!

گوش خر بفروش، گوش تازه خر   کين سخنها را نيابد گوش خر 

کتی گوشای درازت گپاره ميشنوی، ولی درک کده نميتانی! لطفن گپ نزن تا گپای مه خلاص نشه!

کاکه تيغون با وجوديکه قهر شده امّا گپ نميزند ومی شنود، کربلايی ادامه ميدهد:

از 7 اکتوبر سال 2001 که امريکايا به حريم مقدس ما خلاف نورمای بين المللی به بهــانه موجوديت طالبــا تجاوز کدن ومردم فراوانه کشتن، ملا عمر وبن لادنَ تا حالی نيافتن، تا حال هر روز اعلان ميکنن که پنج نفر، ده نفر بازی روزها تعداد بيشتر طالبـــاره گرفتن وزندانی کدن، کشتن شان خو علايده س، اگه کله ته ده کار پرتی وحـــــداقل روز ده طالبه زندانی کده باشن ده ای مدت تا سال 2007 يانی شش سال تقريبن( 6ضرب365 ضرب 10 مساوی به 21900) بصورت تقريبی 20 هزار طالب بايد زندانی باشه، وبری ايقدر زندانی، جــای لازم اس، خوراک وپوشاک لازم اس، ايقدر از کجـــــا ميشه؟ کل ای گپــــا دروغ اس ، طالبه که به قيمت زياد ميخرن ( چند وخت پيش همو نوشته شاه زاده بنـــــدر بن سلطانه بريت گفتم( هغه خره حه شول؟) چطو اوره ميکشن، ايقه پول امريکا وعربستـــان سعودی مصرف شده، کی اوناره تا وظايف شان ختم نشه ميکشن، در اصل يک تعداد کم آنهـــــم نمايشی زندانی استن، دگه زندانی طالب وجود نداره، حتا او روز خانم ملالی جويا وکيـــــــل پارلمان ده تلويزيون آريانای امريکا گفت: که طالبه ريششه کل کدن وبری تحصيل ده امريکا روان کدن.

کاکه تيغون که طاقتش طاق شده بود، ناگهان به سخن در آمد:

کربلايی جان ايقه اخطار دادی که گپ نزن وخودت ريز کده روان هستی، اجمل بيچــــاره سر بريدن حالی  تو زبان مره می بری ؟

کربلايی: کاکه جان چرا قار ميشی مه گفتم گوشته بفروش ويک گوش نو بخر، بری ازی که صد دفه گفتم طالبا به فرمان بادارهايشان عمل ميکنن، از خود کدام اراده و صلاحيت  ندارن!

اينه هميم سال پيش از پيش امريکايا اعلان کدن که تا بسال حملات طالبـــــــــا زياد تر ميشه، همطو رام اس، ده قندوز که ولايت امن گفته ميشه، 9 نفر پوليس ديروز کشته شد، تقريبن ده تمام ولايات همی حال اس!

کاکه تيغون: خی خوب اس که طالباره بری تحصيل ده امريکا روان کنن که آدم شون!

کربلايی: ای آدم ساده :

     گليـــــــــم بخت کسی را که بافتند سياه

                                      به آب کوثر وزم زم سپيد نتوان کرد

و دوم دگه که ده امريکا بری تحصيل علم آدم گری روان نمی کنن، ده اونجه زير تعليمات CIA  گرفته می شن واز طرف دِگه:

     خر عيسا گرش به مکه برند    چون بيايد هنوز خر باشد

از تحصيل که خلاص شوه وبه اوغانستان بيايه، بهترين آدم کش مسلکی ميشه.

کاکه تيغون: کربلايی جان خی چطو شوه که ما از غم همی آدمکشا وتروريستهــــــــــا خلاص شويم؟

کربلايی: بری فعلن يک راه وجود داره، وام اگه راه گنجشکک نباشه، يک نفر نويسنـــــــدهء پاکستانی  بنام  جمــــال الدين "سيد" که تابعيت انگريزی داره يک کتاب نوشته کده، بنـــــــام (Divide Pakistan to Eliminate) که ده همی اواخر ده امريکا نشر شده وبسيار توجه مردمــــــــــــه بخـــــود جلب کده، ای نوشته ره آقـــــای اسد "زمرد" از سايت انتـــــــــرنيتی www.davidepakistan.blogspot.com  روان کده ويک حاجی صاحب بری مه چـــاپ و آورده، متن اصلی به زبان پشتو اس، برگردان دری وعنوان اش ايتو اس:

" برای از بين بردن تروريزم بايد پاکستان شکستانده شود"

ده اونجه، نويسنده بسيار مفصل وبا دلايل استوار نشان داده که پاکستان حالا با نظاميــــــــان ديکتاتور وزور (قوت) آی اس آی با روابط سابقه همراه تروريستهای بين المللی بيک مرکز تروريزم جهانی تبديل شده، که زنگ خطر برای همهء جهانيان است، نويسنده ادامه ميدهد: "اگر ميخواهيــــــــد کمر تروريزم را بشکنيد، ضرور است تا لانهء تروريزم را از بين ببريد" وبرای نيل به اين هدف او پيشنهــــــــاد کرده است که بايد پاکستان به پنج بخش ( بلوچستان، پشتونستان، سندهوديش، پنجابستان وجناح پور) تقسيم شود، که با اين ترتيب نه تنهــــــا در پاکستان اقوام مختلف به حقوق خود به آسانی ميرسند، بلکه اختيارات ناحيوی خود را بدست گرفته ،مراکز و آی اس آی هم از بين ميرود. ( معلومات بيشتراز اين کتاب را  ميتوانيـــــد از سايت اتنرنيتی بالا بدست آوريد).

اينه کاکه جان يام راه از بين رفتن تروريزم، اگه نويسنده دِکته نشده باشه وراستی باشه، نه مثل نوشته های سلمان رشدی( کتاب آيه های شيطانی)، که خمينی  ومردم ساده دل ايرانه به شور آورد، دنيا گل وگلزار ميشه!

کاکه تيغون: ای تروريزم جهانی يا بين المللی ش کيست؟ کياستن ای تروريستها؟

کربلايی: کاکه جان شناختن خو ميشناسی شان، چرا تيرته ميـــــــــاری، کُل مردم دنيا اوناره ميشناسن، اما ُکلگی چُپ استن.

کاکه تيغون: خو کربلايی جان ببی که چقه دير گپای ته قُرت کدم که نگويی بی حوصله استی، گوشای مره چرا گوش خر گفتی دمو شعرت.

کربلايی: يادم اس کاکه جان که خدا بيامرزه پدر مرحوم ته ، وام تره گوش دراز ميگفت، چرا قار ميشی ، خر خو از آدم کده بسيار خوبی ها داره !

کاکه تيغون: کربلايی جان انسان اشرف مخلوقات اس، گناه داره همی گپاره نزن!

کربلايی: کاکه جان ( اشرف) يعنی شريف ترين، خوب ترين، پاک ترين وغيره؛

بيا يک مقايسه کنيم، گوش کو:

آدم يا انسان، انسانه ميکشه؟ بلی، خر خره ميکشه؟ نی، آدمه اگه بزنی، ميزنت؟ بلی، خره اگه بزنی ميزنت؟ نی، خلاصه که آدم همجنس بازی ميکنه؟ بلی خصوصن طالبــــا( وام آدم هستند)، خر همجنس بازی ميکنه؟ نی ! خی آينالی بگو که کی اشرف مخلوقات اس؟

کاکه تيغون از ترس مجاهدين وطالبا آرام نشسته وجواب نمی دهد.

دوباره کربلايی ميگويد: کاکه جان چرا چُپ هستی می ترسی که راستی ره بگويی، خر بسيار خوب اس ازی آدمای بی وجدان وبی  احساس کده!

کاکه تيغون: کربلايی جان هر چه ميگی بگو درست اس، بيا همی قصه خره بان، ايره بگو که چرا همو جوان کوريايی الاصل ( 23) ساله امريکايی فاکولته يی ها ره که يگان پروفيسورام ده مابين شان بود، ده ورجنيای امريکا کُشت؟ روز 17 اپريل هممسال، وباز يک روز بادش 80 عراقی ده انفجار بم کشته شد، اين دوتا کشتار بهم ارتباط داره؟

کربلايی: کاکه جان، ارتباطش به عالم بالا مالوم اس، امّا ديدی که چطو آدم، آدمه ميکشه !

کاکه تيغون که ميخواهد موضوع را تغيير بدهد بفکر فرورفته، می پرسد: کربلايی جان ديروز ده تلويزيو آريانای افغانستان درجه حرارت کابله 94 در جه نشــــان داد، مردم ده ای حرارت می سوزن، راستيست يا دروغ؟

کربلايی: کاکه جان يک گپ از زمين می زنی يکی از آسمان! دِه دَه کجا درختا َده ُکجا؟ 

توره امروز چه شده ، تو خو توَ نداری( تب نداری)

کاکه تيغون: نی تَوَ ندارم، اما گپای که تو ميزنی آدمه توام( تب هم) خات گرفت.

کربلايی: کاکه جان خوده آرام بساز، يک پياله چای نوش جان کو، مه بريت جواب ميُتم.

درجه حرارت که ده تلويزيون آقای بيات نشان ميتن يک روز بدرجهء سانتی گراد که سيستم بين الملليست نشان ميتن ويک روز دِگه به درجهء فارن هـــايت(F) که صِرف درجه حرارت انگليست، تو می فامی که انگليسها هر چيز شان از دِگه جهـــان فرق داره وميخاهن که آستا آستا ( آهسته آهسته) دگه مُلکها ره ( کشورهـــــــا) رقم خود بسازن، با وجودی که ده اروپا هستن، وقت شان يکسات از کلُ کشورای اروپايی فرق داره، پول شـــــان همو پوند اس، نه ايرو، واحـــــــد طول شان انچ اس، نه سانتی متر، درجه حرارت شان هم فارن هايت اس نه سانتی گراد، راه بحری را به ميل اندازه ميکنن، نه به کيلومتر وغيره وغيره.

صفر درجهء Celsius که سانتی گرادام ميگن 0◦C، برابر است به 32 درجهء فارن هـــايت که نو، اوه (آب) ده سطح بحر يخ ميزنه و100◦C( صـــد درجهء سانتی گراد)، برابر اس به

212◦F که اوه (آب) ده سطح بحر جوش مياره، همی رقم درجه حرارت کالوين K هم اس که بالکل از مود افتيده، به ای خاطر ببی که C◦ يا F◦ اس، اگه به C نشان داد اونمو ( همان) درجه ای حرارت بين المللیيس که ما وتو ( من وتو) هم بلد هستيم، واگه به F◦ نشان دادن بفامی که انگريزيس، يا به نسبت وتناسب ساده، پيدايش کو يا همو روز هيچ نبين ، فاميدی کاکه جان ؟

کاکه تيغون: بلی کربلايی جان، يادداشتم کدم، خوب شد که اگه ده مرکز نو اســــلامی  که ده مونشن ساخته شده رفتيم، بری بازی دوستای دِگام بگويم.

کربلايی: بيا کاکه جان، اونجه هم خات رفتيم وديديم، اينه يک شعره بريت ميخـــانم که همو حاجی صاحب دوست ما که آدمهـــــای ريا کار وزاهد های تقلبی  ومجاهدين کاذب وطالبای فروخته شده ره خوش نداره وصاف وپاک يک مسلمان ساده اس بری مه آورده، ای شعر ده مونشن يک وختی بسيار شهرت داشت: شعر ايتو اس؛

همه روزه روزه بودن، همه شب نماز کردن

همه ساله حج نمودن، سفر حجـــــاز  کردن

                               زمدينه تا به مکه، سر وپا برهنـــه رفتن

                               دولب از برای لبيک به وظيفه، باز کردن

به مساجد ومعـــــــــابد همه اعتکاف کردن

زملاهی ومنـاهی همه احتــــــــــــراز کردن

                               شب جمعه ها نخفتن، به خدای راز کردن

                               ز وجود بی نيازش طلب نيــــــــــاز کردن

بخــــــــــدا که هيچکس را ثمر آنقدر ندارد

که به روی بی نيـــازی در بسته باز کردن

***

کاکه تيغون: ده اينجه همو شعر حافظ صاحب يادم آمد که ميگفت:

می بخور مصحف بسوز وآتش اندر کعبه زن

ساکن بت خــــــــانه باش ومردم آزاری مکن

چه فايده که حج کنی، نماز کنی، روزه بگيری، باز دروغ بگويی واز مردم رشوت بگيری وخلاصه که به گفته حافظ صايب مردم آزاری کنی!

کربلايی:  آفرين کاکه جان، يگان شعر هـــــاره خوب به حافظه گرفتی وبه جايش گفتی، ده شعريکه مه خواندم همه افرادش مبتداء گفته ميشن، صرف همی فرد آخــــــرش که " به روی بی نيازی در بسته باز کردن" خبر اس، که جان مطلبام دمينجس ( در همين جاست) !

 کاکه تيغون: ای شعره خوده تلويزيون آقای بياتام يک جوان می خوانه !

کربلايی : وقتی که جوانای  افغان ده شهر مونشن ده تابستان ده لب آبای استاده( سواحـــل آبهای ايستاده) ای شعره ميخاندن، هنوز او تلويزيون ده نطفه بود، اما حقيقت ای اس  که همو جوان ما از کابل هم ای شعر خوب ميخانه  وخوب سانه ها ی ( صحنه های) تلويزيونی بريش جور کدن .

کاکه تيغون: کربلايی جان گپ تلويزيون زدی، او روز يک اوغان ما گفت که هنوزهم مسکن يار وشکيبک دَو می زنن، چی وخت يا جور خات شدن؟

کربلايی: مه ده جواب ای سوالت يک شعر بريت ميخانم:

هر کس بد ما به خلق گويد               ما ديده به بد نميـــخراشيم

ما نيکی او به خلق گوييـم                      تا هر دو دروغ گفته باشيم

اينی هم جواب بی حيايی هــا ولجام گسيخته گی های شکيب ُپچل وشرکايش.

کاکه تيغون: کربلايی جان حق گفتی، لاکن همی گپ عسکرهای انگليسی  که ده قلمرو آبی ايران داخل شده بودن چطو شد؟

کربلايی: کاکه جان يام راجوريس( راه جوری است) که خود شان واره گفتن که ده قلمرو آبی ايران درايين ( در ايند)، باز، ايره بانه ( بهانه) گرفته وايرانه تهديد کنند، ياسرش حمله کنن!  اما بزودی قضيه افشاء شد وده معاملات بين المللی ايران هم اوناره ايلا کد، ای جهان خوار هــــــا يگان وخت کت خودهم ميزنن، مثليکه چندروز پيش سر بدست گرفتن ولايت هلــــمند انگريزها وامريکايا نا ساز شده بودن و حال اونه ميخاهن که طالباره کاملن ده اونجه مستقر بسازن!

کاکه تيغون: ولايت هلمند بری وا چه فايده داره که اوره نگاه کنن؟

کربلايی: کاکه جان، ده ولايت هلمند افغانستان بزرگترين زخيرهء زيرزمينی" يورانيم" اس، که هردوی شان می فامن، ده همونجه دام ميندازن، يورانيم هم ماده سوخت بری انرژی برقيس وهم بری ساختن بم اتوم از او کار ميگيرن، که بسيار قيمتیس.

کاکه تيغون: کربلايی جان!  آین دَه مو آخرای ماه حوت که گفته بودی سيل ميايه وقريه ها وشارها وحتا شار کابله متضرر می سازه، به راستی که همو سيل آمد وبسيار خرابی کد!

کربلايی: کاکه جان مه هم خبر شدم، حتا همو يک خانه مه که ده لب دريای کابل  بالاتر از مرادخانی خريده بودم، هموره هم سيل خراب کد، يک دوستم از کابل تيلفون کده بود، خدا خيره پيش کنه، هنوزام سيل ميايه وچون سيستم محافطتی نيس وبستر دريا خامه وغير فنی اس ممکن بسيار جاهای ديگه ره هم خراب کنه، دولت خوده چنين موارد احساس مسئوليت نمی کنه چون سيستم بازار آزاد اس وده برابر رفاه عامه بی تفاوت اس!

کاکه تيغون: با ای وضع خدا خير مردم بيچاره وناتوانه پيش کنه !

کربلايی:   الهی آمين ! کاکه جان بيا که نا وخت شده بريم ده ای مرکز اسلامی نو، که چه جور کدن، باز نگوين که چرا نميياين.

هردو متفقاً برخاسته وبطرف مرکز اسلامی جديد هزاره ها که تازه در شهر مونشن ساخته شده روان ميشوند.

   -------------------------------------------------------------------------   
April 29th, 2007



  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
شعر،ادب و عرفان